قبر من یه جایی تو یه قبرستون تو یه جای دورافتاده که همیشه تاریکه!
صدای زوزه گرگ ها و شغال ها یک لحظه قطع نمیشه!
خلوتگاه من همیشه بالای قبر خودمه!
قبر من پشت یه درخته که چندین ساله مخفی شده!
کنار یه باتلاق!
یه باتلاق که من از لحظه تولد توش گیر کردم!
اسم باتلاق دنیاست!
یه تخته سنگ که من همیشه میشینم روش!
و یه مار سمی که به دور تخته سنگ پیچیده و نمیذاره من از رو تخته سنگ بلند بشم!
اسم مار عشق!
باتلاق پشتشو کرده به من تا زمانی که اسیر این مار باشم!
گریه میکنم سر قبر خودم!
شاید اولین و آخرین و تنها کسی باشم که سر قبرم اشک میریزه!
صادق جعفری
از کودکی به کامپیوتر و دنیای دیجیتال علاقه داشتم، به همین دلیل ترک تحصیل کردم و تمام تلاش خودم را صرفا برای یادگیری کامپیوتر، طراحی، برنامه نویسی و ... به کار گرفتم. در کنار مشاغل مختلفی که مجبور به انجامشان بودم برنامه نویسی را یاد گرفتم و از سال 1390 وارد بازار کار شدم و همیشه در تلاش هستم تا چالش های روبرو را با موفقیت پشت سر بگذارم.
شبکه های اجتماعی من