کاش اولین روز از کنارت، با بی خیالی می گذشتم
یا در قبال عشق پاکت، با بی حیایی می گذشتم
دل بستم از روی حماقت هایی ننگین جوانی
کاش اولش از روی قلبت، با دلربایی می گذشتم
کاش اولش که ساده بودی، با بی محلی می گذشتم
شب که پر از غمباده بودی، با بی بهایی می گذشتم
وقتی که دیدم غیر خودخواهی دگر چیزی نداری
کاش آخرش با حیله بازی، از روی جسمت می گذشتم
کاش آن اوایل از نگاهت، بی حواسی می گذشتم
روزی که دیدم بوسه دادی، از رنگ عشقت می گذشتم
یک سفره می چیدم برایت رنگ و رنگین و هوسناک
کاش آخرش با حقه بازی، از زیر دستت می گذشتم
کاش آن قضاوت ها که کردی، با بی نشانی می گذشتم
وقتی که دیدم رفته بودی، با دست خالی می گذشتم
پیغام و پسغامت رسید از یک سه نقطه در جوابم
کاش آن خیانت ها که کردی، با تف به رویت می گذشتم
کاش از همان سمت نگاهت، بی آنکه بینم می گذشتم
از ترس آن طرز تفکر های تلخت، من ناگهانی می گذشتم
عمر و جوانی را که من دادم به تو در هشتمین سال
کاش آخرش با اشک چشمم، در بی وفایی می گذشتم
صادق جعفری
از کودکی به کامپیوتر و دنیای دیجیتال علاقه داشتم، به همین دلیل ترک تحصیل کردم و تمام تلاش خودم را صرفا برای یادگیری کامپیوتر، طراحی، برنامه نویسی و ... به کار گرفتم. در کنار مشاغل مختلفی که مجبور به انجامشان بودم برنامه نویسی را یاد گرفتم و از سال 1390 وارد بازار کار شدم و همیشه در تلاش هستم تا چالش های روبرو را با موفقیت پشت سر بگذارم.
شبکه های اجتماعی من